- کهنه فعلگی(کُ نَ / نِ فَ لَ / لِ)
حیله گری. مکاری. مکربازی. حالت و صفت کهنه فعله:
در عشق می گذارم از تو بنای کاری
گر کهنه فعلگی را گردون نهد کناری.
محسن تأثیر (از آنندراج).
رجوع به کهنه فعله شود
در عشق می گذارم از تو بنای کاری
گر کهنه فعلگی را گردون نهد کناری.
محسن تأثیر (از آنندراج).
رجوع به کهنه فعله شود
